••• آسمانه

♥ مطالب ادبی .!.!.!.!. مطالب مذهبی ♥

گزارش یک مرگ؛ خون یک زن در خیابان

 ساعت ۴:۳۰ دقیقه بعد از ظهر دوشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۴۵ خودروی جیپ به شماره ۱۴۱۳ ط ۲۴ که از سمت قلهک به سمت دروس می‌رفت در چهارراه لقمان‌الدوله ادهم دروس چهارراه مرودشت با یک استیشن به شماره ۱۴۲۸ ط ۱۹ متعلق به یک مدرسه خصوصی تصادف کرد.

ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد

در اثر این تصادف راننده خودروی جیپ که زنی جوان بود سعی کرد، به ماشین مدرسه نخورد، اما منحرف شده و به سمت پیاده‌رو رفت و به ساختمان شماره ۲۲ اصابت کرد و از حرکت ایستاد. اما شدت تصادف آن قدر بود که زمانی که به سمت پیاده‌رو می‌رفت در ماشین باز و خانم راننده از ماشین به بیرون پرت شد و سرش به جدول کنار جوی اصابت کرد. غلامحسین کامیابی راننده استیشن به سرعت بالای‌سر راننده آمد. چهره او را جایی دیده‌بود. فردا که روزنامه‌ها نوشتند، تازه فهمید با چه‌کسی تصادف کرده است؛ «فروغ فرخزاد شاعره معروف در اثر تصادف درگذشت.»

ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد

اینکه آن روز سرد ابری ۲۴ بهمن‌ماه ۱۳۴۵ در چهارراه لقمان‌الدوله چه اتفاقی افتاد و چطور شد که فروغ فرخزاد، شاعر، منتقد و کارگردان و بازیگر ۳۲‌ساله با سرعت به سمت مرگ رفت، بعد از ۵۴ سال رازی نیمه‌آشکار است که کمتر کسی آن را کشف کرده است؛ رازی شبیه زندگی پرپیچ‌وخم شاعری که قواعد مرسوم شاعران زن را برهم زد و از زنانگی نوشت؛ شاعری که نه فقط «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» که پری دریایی کوچکی بود که دلش را در یک نی‌لبک چوبین می‌نواخت و نمی‌خواست مانند عروسک در میان تور باشد.شاعر زنی که مثل هیچ‌کس نبود.

ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد

آن روز ظهر فروغ جیپ استودیو گلستان را برداشت و به خانه مادرش در خیابان امیریه، چهارراه گمرک، کوچه خادم آزاد رفت تا هم او و هم حسین پسرخوانده‌اش را ببیند. مادرش برای او خورشت به درست کرده بود. حسین منصوری (پسرخوانده فروغ) بعد‌ها درباره تصادف آن روز گفت: «از هر زمان دیگری گرفته‌تر و خاموش‌تر به چشم می‌آمد. من هر چه منتظر شدم که مثل همیشه با مادرش شوخی کند و با صدای بلند بخندد، بی‌فایده بود. درست مثل آن روز زمستانی، گرفته و خاکستری و غمگین بود». فروغ قبل از رفتن حسین به مدرسه، به او پول داد تا برایش سیگار بخرد. او سیگاری از چهارراه گمرک خرید. فروغ پنج قران پول توجیبی به او داد و او را راهی مدرسه کرد. این آخرین دیدار او با فروغ بود.

ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد

فروغ بعد از رفتن حسین با مادر خداحافظی کرد و به سمت استودیو گلستان رفت. ابراهیم گلستان در گفتگو با فرزانه میلانی گفته که فروغ به استودیو آمد. او در حال آماده‌سازی فیلمی بود که مشکلی برایش پیش‌آمد؛ مشکلی که در استودیو ایران فیلم باید حل می‌شد. فروغ گفته بود که این فیلم را به آن استودیو می‌برد. ساعتی بعد مستخدم استودیو که همراهش رفته بود سراسیمه می‌آید و می‌گوید که خانم فرخزاد تصادف کرده است. تصادف خیلی سریع اتفاق افتاد. گفته می‌شود که فروغ از دور ماشین مدرسه را دیده که بچه‌ها داخل آن بودند و، چون می‌خواسته به آن ماشین نخورد این اتفاق افتاده است.

ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد

ابراهیم گلستان یکی از نخستین کسانی است که بالای سر او می‌رسد. فروغ بیهوش بود و از سرش خون می‌رفت. آن‌ها او را برداشته و ابتدا به بیمارستان هدایت که در ۵۰ متری محل تصادف بود می‌برند. اما بیمارستان هدایت به‌خاطر نداشتن بیمه آن‌ها را نمی‌پذیرد و آن‌ها به سرعت به سمت بیمارستان شهدای تجریش که در آن زمان رضا پهلوی نام داشت می‌روند. آنطور که گلستان گفته او در راه نمی‌توانست حرف بزند و به خرخر افتاده بود. دیگر برای هر کاری دیر شده بود. فروغ فرخزاد را به اتاق عمل می‌برند، اما چند دقیقه بعد دکتر اعلام می‌کند که تمام کرده است.

ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد

۲ روز بعد از تصادف، گواهی دفن او که بر اثر ضربه مغزی فوت کرده بود صادر شد و خانواده در روز ۲۶‌بهمن جنازه را از پزشک قانونی تحویل گرفته و به غسالخانه امامزاده اسماعیل قلهک بردند. در این سال‌ها روایت‌هایی وجود دارد بر این اساس که خانواده فروغ قصد داشتند او را در ابن‌بابویه دفن کنند، اما در نهایت در ظهیرالدوله دفن شد. اما ابراهیم گلستان در مصاحبه با فرزانه میلانی گفته که چنین نبود و از همان زمان مرگ فروغ این تصمیم گرفته شد؛ «فروغ که آن روز مرد من تلفن کردم به مهدی سمعی. گفتم مهدی من می‌خواهم این در ظهیرالدوله دفن بشود. مثل اینکه گفت آق‌اولی رئیس هیأت امنای ظهیرالدوله است؛ من تلفن می‌کنم به او. نیم‌ساعت بعدش هم تلفن کرد گفت بایستی برای این کار پول بدهید.»

ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد

در آن زمان چند سالی می‌شد که دفن در گورستان‌های داخل شهر با ممنوعیت‌هایی مواجه بود. این ممنوعیت هرچند شامل ظهیرالدوله هم می‌شد، اما در نهایت این تصمیم هیأت‌امنای انجمن اخوت بود که اجازه دفن در آن گورستان را بدهند. گلستان آنطور که خودش می‌گوید ۲۵ هزار تومان برای اجازه دفن فروغ داد.

ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد

تشییع‌جنازه باشکوهی برای او برگزار شد، هرچند جای ابراهیم گلستان و پرویز شاپور و کامیار پسرش و حسین منصوری پسرخوانده فروغ خالی بود، اما پیکر او با ساعتی تأخیر، آنطور که در گزارش مجله سیاه و سفید نوشته شده، روی دوش چهره‌های شناخته شده‌ای، چون صادق چوبک، جلال آل‌احمد، احمد شاملو، مهدی اخوان‌ثالث، هوشنگ ابتهاج، سیاوش کسرایی، بهرام بیضایی، نجف دریابندری و احمدرضا احمدی تشییع شد؛ زیر برفی ریز و آرام و در گوری در کنار سکوی آرامگاه ملک‌الشعرای بهار و کمی آن طرف‌تر از گور حسن تقی‌زاده اور ا به خاک سپردند در حالی که صدای توران وزیری‌تبار مادرش در ظهیرالدوله پیچید: «فروغ جان! برخیز. تو برف را دوست داشتی. این هم برف...». همان‌طور که خودش پیش‌بینی کرد درون باغچه دفن شد و سبز شد. روی گورش این شعر نقش بسته است: «من از نهایت شب سخن می‌گویم به سراغ من اگر آمدی‌ای مهربان چراغی بیاور!»

عکس های مراسم خاکسپاری فروغ از یحیی دهقان‌پور

+ نوشته شده در پنج شنبه 23 بهمن 1399برچسب:فروغ فرخزاد, ساعت 20:47 توسط آزاده یاسینی


آشنایی با شاعران معروف ایرانی که درباره عشق شعر‌های زیبا و به یادماندنی سروده‌اند

 شعر عاشقانه قدیمی‌ترین روش شعر گفتن و صمیمانه‌ترین نحوه ابزار عشق و علاقه است که از دیرباز مورد توجه شاعران و نویسندگان قرار گرفته است. شعر به خودی خود ذاتی عاشقانه دارد و وقتی به موضوع عشق می‌پردازد لطیف‌ترین جنبه‌های احساسی دو جهان را در هم می‌آمیزد. این پیچیده‌ترین و عمیق‌ترین احساسات انسانی به حدی منحصر به فرد و خاص است که تاکنون کسی نتوانسته تعریفی دقیق از آن ارائه دهد. اما تقریبا تمامی انسان‌ها می‌توانند ادعا کنند که این حس را تجربه کرده‌اند.


آشنایی با شاعران معروف ایرانی که درباره عشق شعر‌های زیبا و به یادماندنی سروده اند
 
به همین دلیل است که همه ما فیلم‌ها و ترانه‌ها و کتاب‌ها و ادبیات عاشقانه را دوست داریم و جملات احساسی فیلم‌ها و شعر‌ها را به خاطر می‌سپاریم و استفاده می‌کنیم. در این مطلب همراه ما باشید تا با گزیده‌ای از شعر‌های عاشقانه ۴ شاعر و نویسنده معروف ایرانی که درباره عشق شعر‌های زیبا و به یادماندنی سروده اند آشنا شوید. 
 
۱- احمد شاملو 
 
آن‌که می‌گوید دوستت می‌دارم
خنیاگر غمگینی‌ست
که آوازش را از دست داده است
‌ای کاش عشق را زبان سخن بود
 
شاملو شاعر معاصر برای علاقه‌مندان شعر امروز چهره‌ای محبوب و شناخته شده است که با خلق آثاری در قالب شعر سپید خود را از بند وزن رهانید و سبکی جالب توجه را برای علاقه‌مندان شعر معاصر خلق کرد. شعر عاشقانه شاملو در تمامی مجموعه آثارش نمود دارد. کتاب‌های شاملو نظیر مجموعه باغ آینه، مجموعه لحظه‌ها و همیشه، ابراهیم در آتش، آیدا در آینه، آیدا، درخت، خنجر مجموعه‌هایی بی نظیر از شعر‌ها و متن‌های ادبی عاشقانه شاملو هستند که با زبان فاخر و حماسی در سبک خراسانی علاوه بر جنبه‌های عاشقانه، صدای جامعه شاملو هم بوده و هستند. شاملو با شعر لطیف عاشقانه خود به خفقان و سیاهی جامعه خود نیز اعتراض می‌کرد و چشم و صدای مردم خود بود که روشنایی عشق را در میان سیاهی و تاریکی‌ها به مردم زمانه خود نشان می‌داد.
 
۲- فروغ فرخزاد
 
شاید این را شنیده‌ای که زنان
در دل «آری» و «نه» به لب دارند
ضعف خود را عیان نمی‌سازند
رازدار و خموش و مکارند
آه، من هم زنم، زنی که دلش
در هوای تو می‌زند پر و بال
دوستت دارم‌ای خیال لطیف
دوستت دارم‌ای امید محال
 
آشنایی با شاعران معروف ایرانی که درباره عشق شعر‌های زیبا و به یادماندنی سروده اند
 
موضوع اصلی شعر فروغ، عشق است و کمتر ایرانی را می‌تونید بیابید که با شعر عاشقانه فروغ آشنایی نداشته باشد. شعر عاشقانه فروغ فرخزاد با نام اصلی فروغ فرخزاد عراقی، زبانی زنانه و بی پروا دارد که در اشعارش به خوبی خود را نشان می‌دهد. فروغ با مجموعه‌های دیوار و عصیان و اسیر در قالب شعر نیمایی کار خود را شروع کرد و سپس آشنایی با ابراهیم گلستان، نویسنده و فیلم‌ساز ایرانی، و همکاری با او، موجب تحول فکری و ادبی در فروغ شد. انتشار مجموعه شعر تولدی دیگر موجب برانگیختن تحسین بسیار در جامعه ادبی آن زمان شد و با مجموعه بی نظیر ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد جایگاه خود را به عنوان شاعری بزرگ در شعر معاصر ایران تثبیت کرد.
 
قالب‌های پنج مجموعه شعر او به قالب‌های: نیمه سنتی، چهار پاره نو، (عامی- آهنگی) نیمایی و نیمایی نو (سبک شخصی فروغ) تقسیم می‌شوند. فروغ در ۱۶ سالگی با پرویز شاپور طنزپرداز ایرانی ازداج نمود. عمر این ازدواج کوتاه بود و پس از ۴ سال به جدایی انجامید. فروغ قبل از ازدواج با پرویز شاپور، با وی نامه‌نگاری‌های عاشقانه‌ای داشت. این نامه‌ها به همراه نامه‌های فروغ در زمان ازدواج این دو و همچنین نامه‌های وی به شاپور پس از جدایی از وی، بعد‌ها توسط کامیار شاپور پسر فروغ و عمران صلاحی در کتابی به نام «اولین تپش‌های عاشقانه قلبم» منتشر شد. برای آشنایی بیشتر با فروغ فرخزاد و آثار او به این لینک مراجعه نمایید.
 
۳- فریدون مشیری
 
شنیدم مصرعی شیوا، که شیرین بود مضمونش
منم مجنون آن لیلا که صد لیلاست مجنونش‌
 
ز عشق آغاز کن، تا نقش گردون را بگردانی
که تنها عشق سازد نقش گردون را دگرگونش
 
به مهر آویز و جان را روشنایی ده که این آیین
همه شادی است فرمانش، همه یاری است قانونش
 
غم عشق تو را نازم، چنان در سینه رخت افکند
که غم‌های دگر را کرد از این خانه بیرونش
 
آشنایی با شاعران معروف ایرانی که درباره عشق شعر‌های زیبا و به یادماندنی سروده اند
 
شعر‌های عاشقانه فریدون مشیری همچون خود او زبانی ساده و زلال و آرام و بی آلایش دارد. شعر عاشقانه نماد قلبی عاشق و صمیمی است و مشیری با طبع آرام و لطیف خود واژگان را به زیبایی در بند شعر در می‌آورد. فریدون مشیری از جمله شاعرانی است که در دو دسته شعر سنتی و شعر نو سروده اند و علاوه بر قالب سنتی غزل شعر‌های زیبایی در قالب شعر معاصر یعنی شعر نو دارد که بسیار معروف و زبانزد هستند. مشیری سرودن شعر را از نوجوانی و تقریبا از پانزده سالگی شروع کرد. سروده‌های نوجوانی او تحت تأثیر شاهنامه خوانی‌های پدرش شکل گرفته است. از کتاب‌های این شاعر شعر عاشقانه می‌توان تشنه طوفان، ابر و کوچه، از خاموشی، آواز آن پرنده غمگین، گناه دریا، نایافته، بهار را باور کن، مروارید مهر، آه باران، از دیار آشتی، با پنج سخن سرا، لحظه‌ها و احساس را نام برد.
 
شعر مشیری شعری انسانی و عاشقانه و آرمان خواهانه است که در عین عاشقانگی لایه‌هایی از واقعیت گرایی را در خود دارد که ان را به شعری آرام و نجیب تبدیل کرده است. سبک شعر مشیری را می‌توان به سبک عراقی نزدیک دانست. شعر مشیری شعریست که برای عموم قابل درک است. 
 
۴- رهی معیری
 
ساقی بده پیمانه‌ای ز آن می‌که بی خویشم کند
بر حسن شور انگیز تو عاشق‌تر از پیشم کند
زان می‌که در شب‌های غم بارد فروغ صبحدم
 غافل کند از بیش و کم فارغ ز تشویشم کند
نور سحرگاهی دهد فیضی که می‌خواهی دهد
با مسکنت شاهی دهد سلطان درویشم کند
 سوزد مرا سازد مرا در آتش اندازد مرا
وز من رها سازد مرا بیگانه از خویشم کند
بستاند‌ای سرو سهی سودای هستی از رهی
یغما کند اندیشه را دور از بد اندیشم کند
 
رهی معیری شاعر عاشق پیشه‌ای که هیچگاه ازدواج نکرد، اما اشعار عاشقانه اش زینت بخش نامه‌های عاشقان ایرانی بوده و هست. محمدحسن معیری (بیوک) متخلص به «رهی» فرزند موید خلوت نوه معیرالممالک (نظام الدوله) از شاعران غزلسرای بسیار نامی معاصر است. این شاعر برجسته از دوران کودکی به شعر و موسیقی و نقاشی علاقه فراوان داشت و در اثر تمرین در هر سه این فنون به مهارت بالایی دست پیدا کرد. ترانه‌های بسیار محبوب و خاطره انگیزی توسط این شاعر توانمند سروده شده است که خوانندگان ایران آن‌ها را می‌خواندند و باعث شهرت این شاعر شدند. ترانه‌های معروفی همچون دیدی که رسوا شد دلم، شب جدایی، خزان عشق و ... هنوز هم در بین مردم معروف هستند.
 
رهی معیری تحت تاثیر سعدی، حافظ و صائب شعر می‌سرود، اما سعدی تاثیرگذارترین شاعر در اشعار این شاعر بود که ردپایش در آثار این شاعر به چشم می‌خورد. القاب رهی «زاغچه»، «شاه پریون»، «گوشه‌گیر» و «حق‌گو» هستند. مجموعه‌ای از اشعار رهی معیری با عنوان سایه عمر در سال ۱۳۴۵ به چاپ رسید. رهی بی‌تردید یکی از چند چهره ممتاز غزل‌سرای معاصر است.
+ نوشته شده در جمعه 19 ارديبهشت 1399برچسب:شاعران ایانی,شعر,عشق,رهی معیری,شاملو,فروغ فرخزاد,فریدون مشیری, ساعت 18:0 توسط آزاده یاسینی


هایلایت؛ خوشبختی، مجموع بدبختی‌هایی‌ است که به‌سرمان نیامده!

 جمله‌های زیبا، دلنوشته‌های دلنشین، اشعار ماندگار، پاراگراف‌های تاثیرگذار و بی‌نظیر از یک کتاب یا مقاله. همه این‌ها می‌تواند بهانه‌ای برای هایلایت کردن آن‌ها در کتاب، مجله و یا ذهنتان باشد.

پیشتر در مجموعه مطالب «هایلایت» مجموعه‌ای گزیده و دلنشین از این مطالب را در اختیار شما قرار داده بودیم که اقدام به بازنشر آن‌ها کرده ایم و امیدواریم موردپسند واقع گردد.

هایلایت (265)

هایلایت (265)

هایلایت (265)

هایلایت (265)

هایلایت (265)

هایلایت (265)

هایلایت (265)

هایلایت (265)

هایلایت (265)

هایلایت (265)

هایلایت (265)

هایلایت (265)

هایلایت (265)

هایلایت (265)

هایلایت (265)